چه نشینم که فتنه بر پای است
چه نشینم که فتنه بر پای است
چه نشینم که فتنه بر پای است
چه نشینم که فتنه بر پای است
چه نشینم که فتنه بر پای است
چه نشینم که فتنه بر پای است
چه نشینم که فتنه بر پای است
چه نشینم که فتنه بر پای است
چه نشینم که فتنه بر پای است
چه نشینم که فتنه بر پای است
چه نشینم که فتنه بر پای است
چه نشینم که فتنه بر پای است
رایت عشق پای برجای است
رایت عشق پای برجای است
رایت عشق پای برجای است
رایت عشق پای برجای است
رایت عشق پای برجای است
رایت عشق پای برجای است
رایت عشق پای برجای است
رایت عشق پای برجای است
رایت عشق پای برجای است
رایت عشق پای برجای است
رایت عشق پای برجای است
رایت عشق پای برجای است
هرچه بایست داشتم الحق
هرچه بایست داشتم الحق
هرچه بایست داشتم الحق
هرچه بایست داشتم الحق
هرچه بایست داشتم الحق
هرچه بایست داشتم الحق
هرچه بایست داشتم الحق
هرچه بایست داشتم الحق
هرچه بایست داشتم الحق
هرچه بایست داشتم الحق
هرچه بایست داشتم الحق
هرچه بایست داشتم الحق
محنت عشق نیز می بایست
محنت عشق نیز می بایست
محنت عشق نیز می بایست
محنت عشق نیز می بایست
محنت عشق نیز می بایست
محنت عشق نیز می بایست
محنت عشق نیز می بایست
محنت عشق نیز می بایست
محنت عشق نیز می بایست
محنت عشق نیز می بایست
محنت عشق نیز می بایست
محنت عشق نیز می بایست
صبر با این بلا ندارد پای
صبر با این بلا ندارد پای
صبر با این بلا ندارد پای
صبر با این بلا ندارد پای
صبر با این بلا ندارد پای
صبر با این بلا ندارد پای
صبر با این بلا ندارد پای
صبر با این بلا ندارد پای
صبر با این بلا ندارد پای
صبر با این بلا ندارد پای
صبر با این بلا ندارد پای
صبر با این بلا ندارد پای
بگریزد نه بند بر پای است
بگریزد نه بند بر پای است
بگریزد نه بند بر پای است
بگریزد نه بند بر پای است
بگریزد نه بند بر پای است
بگریزد نه بند بر پای است
بگریزد نه بند بر پای است
بگریزد نه بند بر پای است
بگریزد نه بند بر پای است
بگریزد نه بند بر پای است
بگریزد نه بند بر پای است
بگریزد نه بند بر پای است
راستی به که صبر معذوراست
راستی به که صبر معذوراست
راستی به که صبر معذوراست
راستی به که صبر معذوراست
راستی به که صبر معذوراست
راستی به که صبر معذوراست
راستی به که صبر معذوراست
راستی به که صبر معذوراست
راستی به که صبر معذوراست
راستی به که صبر معذوراست
راستی به که صبر معذوراست
راستی به که صبر معذوراست
بر سر تیغ چون توان پای است
بر سر تیغ چون توان پای است
بر سر تیغ چون توان پای است
بر سر تیغ چون توان پای است
بر سر تیغ چون توان پای است
بر سر تیغ چون توان پای است
بر سر تیغ چون توان پای است
بر سر تیغ چون توان پای است
بر سر تیغ چون توان پای است
بر سر تیغ چون توان پای است
بر سر تیغ چون توان پای است
بر سر تیغ چون توان پای است
بیخ امید من ز بن برکند
بیخ امید من ز بن برکند
بیخ امید من ز بن برکند
بیخ امید من ز بن برکند
بیخ امید من ز بن برکند
بیخ امید من ز بن برکند
بیخ امید من ز بن برکند
بیخ امید من ز بن برکند
بیخ امید من ز بن برکند
بیخ امید من ز بن برکند
بیخ امید من ز بن برکند
بیخ امید من ز بن برکند
آنکه شاخ زمانه پیرای است
آنکه شاخ زمانه پیرای است
آنکه شاخ زمانه پیرای است
آنکه شاخ زمانه پیرای است
آنکه شاخ زمانه پیرای است
آنکه شاخ زمانه پیرای است
آنکه شاخ زمانه پیرای است
آنکه شاخ زمانه پیرای است
آنکه شاخ زمانه پیرای است
آنکه شاخ زمانه پیرای است
آنکه شاخ زمانه پیرای است
آنکه شاخ زمانه پیرای است
کار من بد شده است و بدتر ازین
کار من بد شده است و بدتر ازین
کار من بد شده است و بدتر ازین
کار من بد شده است و بدتر ازین
کار من بد شده است و بدتر ازین
کار من بد شده است و بدتر ازین
کار من بد شده است و بدتر ازین
کار من بد شده است و بدتر ازین
کار من بد شده است و بدتر ازین
کار من بد شده است و بدتر ازین
کار من بد شده است و بدتر ازین
کار من بد شده است و بدتر ازین
هم شود، تا فلک بر این رای است
هم شود، تا فلک بر این رای است
هم شود، تا فلک بر این رای است
هم شود، تا فلک بر این رای است
هم شود، تا فلک بر این رای است
هم شود، تا فلک بر این رای است
هم شود، تا فلک بر این رای است
هم شود، تا فلک بر این رای است
هم شود، تا فلک بر این رای است
هم شود، تا فلک بر این رای است
هم شود، تا فلک بر این رای است
هم شود، تا فلک بر این رای است
از که نالم بگو ز کارگزار
از که نالم بگو ز کارگزار
از که نالم بگو ز کارگزار
از که نالم بگو ز کارگزار
از که نالم بگو ز کارگزار
از که نالم بگو ز کارگزار
از که نالم بگو ز کارگزار
از که نالم بگو ز کارگزار
از که نالم بگو ز کارگزار
از که نالم بگو ز کارگزار
از که نالم بگو ز کارگزار
از که نالم بگو ز کارگزار
یا از آن کس که کار فرمای است
یا از آن کس که کار فرمای است
یا از آن کس که کار فرمای است
یا از آن کس که کار فرمای است
یا از آن کس که کار فرمای است
یا از آن کس که کار فرمای است
یا از آن کس که کار فرمای است
یا از آن کس که کار فرمای است
یا از آن کس که کار فرمای است
یا از آن کس که کار فرمای است
یا از آن کس که کار فرمای است
یا از آن کس که کار فرمای است
ناله دارد ز زخم، مار سلیم
ناله دارد ز زخم، مار سلیم
ناله دارد ز زخم، مار سلیم
ناله دارد ز زخم، مار سلیم
ناله دارد ز زخم، مار سلیم
ناله دارد ز زخم، مار سلیم
ناله دارد ز زخم، مار سلیم
ناله دارد ز زخم، مار سلیم
ناله دارد ز زخم، مار سلیم
ناله دارد ز زخم، مار سلیم
ناله دارد ز زخم، مار سلیم
ناله دارد ز زخم، مار سلیم
مار از آن کس که ما را فسای است
مار از آن کس که ما را فسای است
مار از آن کس که ما را فسای است
مار از آن کس که ما را فسای است
مار از آن کس که ما را فسای است
مار از آن کس که ما را فسای است
مار از آن کس که ما را فسای است
مار از آن کس که ما را فسای است
مار از آن کس که ما را فسای است
مار از آن کس که ما را فسای است
مار از آن کس که ما را فسای است
مار از آن کس که ما را فسای است
خیز خاقانی از نشیمن خاک
خیز خاقانی از نشیمن خاک
خیز خاقانی از نشیمن خاک
خیز خاقانی از نشیمن خاک
خیز خاقانی از نشیمن خاک
خیز خاقانی از نشیمن خاک
خیز خاقانی از نشیمن خاک
خیز خاقانی از نشیمن خاک
خیز خاقانی از نشیمن خاک
خیز خاقانی از نشیمن خاک
خیز خاقانی از نشیمن خاک
خیز خاقانی از نشیمن خاک
که نه بس جای راحت افزای است
که نه بس جای راحت افزای است
که نه بس جای راحت افزای است
که نه بس جای راحت افزای است
که نه بس جای راحت افزای است
که نه بس جای راحت افزای است
که نه بس جای راحت افزای است
که نه بس جای راحت افزای است
که نه بس جای راحت افزای است
که نه بس جای راحت افزای است
که نه بس جای راحت افزای است
که نه بس جای راحت افزای است